سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقدمت نور باران

نهایت عشق

از فردوس اعلی طبق طبق نور می‌آورند و آسمانیان از برای آمدنت طاق نصرت می‌بندند از اطلسی‌های بهشتی، پیچک‌ها شانه به شانه هم میدهند و بستری آماده می‌کنند از  برای جلوس تو... می‌آیی و شور آمدنت ملائک و فرشتگان آسمانی را به هلهله شادی می‌خواند.

آمدی و ساقی چشمانت جام وجود را از شراب نگاهت لبریز کرد .تو آمدی که نشان لطف خدایی برای ما که رضایت را از رضایت خدای تو از تو وام گرفته‌ایم.

صدای بال ملائک را از فراز خانه میشنوم و عطر مست کننده یاس فاطمی‌ات را از اتاق تکتم استشمام می‌کنم.

به خود می‌آیم و خویش را در صحن حرمت می‌بینم، در روضه شریفه‌ات و اینک... مقابلم ضریح توست که مرا به خود می‌خواند، آوای ملکوتی که از گلدسته‌های صحن می‌آید هلهله شادی ملائک را برایم ترجمه می‌کند...

امروز روز میلاد تو آمدهام تا در کنار پنجره فولاد لنگر افکنم، آمده‌ام تا  مس قلب تیره‌ام را با کیمیای نگاهت طلا کنم. صدای بال ملائک... آری صدای بال ملائک است، خوب که گوش می‌سپارم در می‌یابم که ترجمان صدای بال ملائک است... اینک حرمت بیت المعمور عشق است، پیاله‌ای دانه می‌گیرم و برای کبوتران حرمت بر زمین میافشانم .

اشک، شوق، عشق، دلدادگی و... محتاج بودن! به تو محتاج بودن و در کوی تو پرواز کردن! پرنده دلم را به میان کبوتران حرمت می‌فرستم تا کنج آسمان ضریحت آشیانه کند و دعا می‌کنم تو او را بپذیری و دعایش کنی و قلب بیمارم را شفا بخشی. تو را دارم و همین مرا کافی است!