سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برگ هفتم

اکنون که تاحدودی با آلبانی و وضعیت دینی در این کشور اسلامی آشنا شدیم خوب است با یک موسسه‌ی قرآنی که با هدف ایجاد رابطه با برادران دینی و فعالیت های قرآنی در راه نشر معارف انسان‌ساز اسلام در این کشور تاسیس گردیده، آشنا شویم.

          « مؤسسه‌ی قرآن کریم آلبانی »

                       

معرفی:

مؤسسه‌ی قرآن کریم اواخر سال 1378 با هدف اساسی انتشار علوم و معارف قرآنی توسط سازمان مدارس خارج از کشور به صورت رسمی و قانونی در کشور آلبانی تأسیس شد.

این مؤسسه ‌از ابتدا با ایجاد ارتباطات نزدیک با کمیته‌ی مسلمانان، و فرق علوی و شخصیت‌های دینی، علمی و فرهنگی توانست به خوبی نظر بسیاری از مسلمین و علویون این کشور را به فعالیت‌های خود جلب نماید.

فعالیت‌ها:

-       فعالیت‌های مؤسسه در سه محور عمده‌ی آموزش، پژوهش و تبلیغ قرآن کریم طراحی و  اجرا می‌شود.

الف) بخش آموزش:

آموزش مهم ترین رسالت موسسه به منظور تربیت معلمین قرآن و توسعه‌ی آموزش‌های دینی و قرآنی در این کشور می‌باشد.

هم‌اکنون برنامه‌های ذیل بر حسب نیاز سنجی در این کشور، اجرا می‌گردد:

- برگزاری کلاس‌های  عمومی آموزشی قرآن کریم:

این کلاس‌ها با موضوعات : آموزش روخوانی، تجوید، صوت و لحن، حفظ، ترجمه و تفسیر، احکام،  عقائد و اخلاق اسلامی از منظر قرآن کریم در قالب دوره‌های تعریف شده در محل دفتر مرکزی مؤسسه در تیرانا و نیز بسیاری از شهرها و روستاهای آلبانی تشکیل می‌گردد.

تا کنون تعداد 1340 نفر موفق به فراگیری این علوم در کلاس‌های موسسه شده و هم‌اکنون تعداد 1470 قرآن‌آموز در 108 کلاس تحت پوشش موسسه به آموختن قرآن اشتغال دارند.

- برگزاری دوره‌های تخصصی تربیت معلم قرآن کریم:

تاکنون  بیش از یکصد  نفر از خواهران و برادران واجد شرایط پس از طی مراحل گزینش علمی و سنجش توانایی تدریس، از این دوره‌ها استقبال کرده و با فراگیری درس‌هایی چون: فنون تلاوت قرآن کریم، روش تدریس، تفسیر قرآن کریم، آداب و احکام تلاوت، علوم قرآنی، روش تحقیق، اصول تولید نشریات دینی و قرآنی، روش حفظ قرآن کریم، اصول داوری مسابقات و مدیریت امور قرآنی و... هم‌اکنون به عنوان معلم قرآن کریم در دوره‌های آموزش عمومی قرآن‌آموزی موسسه به تدریس اشتغال دارند.

- افتتاح مرکز آموزشی تحت پوشش:

در تابستان سال 1383 اولین مرکز آموزشی تحت پوشش موسسه‌ی قرآن کریم در شهر شمالی کلوس افتتاح شده و به اجرای آموزش های قرآنی، علمی و حرفه آموزی در این منطقه‌ی مستعد می‌پردازد.

 


رمضان ماه نزول قرآن

واژه رمضان و معناى اصطلاحى آن

رمضان از مصدر «رمض‏» به معناى شدت گرما، و تابش آفتاب بر رمل... معنا شده است، انتخاب چنین واژه‏اى به‌راستى از دقت نظر و لطافت‏خاصى برخوردار است. چرا که سخن از گداخته شدن است، و شاید به تعبیرى دگرگون شدن در زیر آفتاب گرم و سوزان نفس و تحمل ضربات بى امانش، زیرا که رمضان ماه تحمل شدائد و عطش مى‏باشد، عطشى ناشى از آفتاب سوزان یا گرماى شدید روزهاى طولانى تابستان. و عطش دیگر حاصل از نفس سرکشى که پیوسته مى‏گدازد، و سوزشش به‌راستى جبران ناپذیر است.

در مقایسه این دو سوزش، دقیقا رابطه عکس برقرار است، بدین مفهوم که نفس سرکش با چشیدن آب تشنه‏تر مى گردد، و هرگز به یک جرعه بسنده نمى‏کند، و پیوسته آدمى را در تلاش خستگى ناپذیر جهت ارضاى تمایلات خود وا مى‏دارد. و در همین رابطه است که مولوى با لطافت هرچه تمام‌تر این تشبیه والا را به کار مى‏گیرد و مى‏گوید:

آب کم جو تشنگى آور به دست   

  تا بجوشد آبت از بالا و پست     

          تا سقا هم ربهم آید جواب              

          تشنه باش الله اعلم بالصواب

                زین طلب بنده به کوى حق رسید      

                    درد مریم را به خرما بن کشید

اما از سوى دیگر، عطش ناشى از آفتاب سوزان سیرى پذیر است، و قانع کننده.

خدایا! خدایا! خدایا توفیق درک طاعات و عبادات این ماه مبارک را به ما عطا کن .

اللهم الرزقنا حج بیتک الحرام فی عامنا هذا و فی کل عام

آمین

 


خدا کند که بیایی

 

در خلوت ماه و لحظه‌های مهتابی آوای گام‌هایم سکوت را در هم می‌شکند. از کوچه باغ‌های بی‌صدای شهر عشق آهسته گذر میکنم و به دنبالش می‌گردم. برای پیدا کردنش هفت شهر عشق را گردیده‌ام، به سوی ستار‌ه‌ها چرخیده‌ام، از موج‌ها نامش را پرسیده‌ام، از مهتاب سراغ درویش را گرفته‌ام، با تک تک درختان تاک قد خم کرده بستان به گفتگو نشسته‌ام و شمیم بویش را از نسیم صبحگاهی طلب کرده‌ام.

سبز برگان درختان همه دنیا از سبزی تو نشانه دادند، موج های توفنده بر دل دریا از صلابت تو خبر دادند؛ مهتاب سپیدی نامت را برایم فاش کرد و نسیم صبح عطر دلنواز یادت را در جام جانم جاری ساخت!

اباصالح:

لحظه‌ها درگذرند و روزها سوی شتاب دارند، عمر من می‌گذرد و دل من از تنهایی پر شده است. آسمان چشمانم همراه با نسیم سحرگاهی آرام آرام به نم نم باران اشک می‌نشیند. بی تو کوچه کوچه چشمانم ابری و غمگین و قلب خسته‌ام اسیر کوچه‌های تنگ و مسدود غم گشته است. بی‌تو چون باغ بی‌دیدار و چون زمین بی‌بهار گشته‌ام؛ بی تو در هاله‌ای از غم دست و پا می‌زنم دلم، دل تنهای من دور از تو خالی از تابش نیلوفر است. غروب که می‌شود پژمردن گل خورشید را به نظاره می‌نشینم و دلم را به یادت روانه دریا میسازم. همه با من از تو سخن می‌گویند و من آن‌چنان در نام و یاد تو غرق می‌شوم که زمان و مکان را گم می‌کنم

ابرهای گریه در دلم عطش دارند. در کوچه‌های خاطره‌ام وقتی که خوشه‌های اقاقیا از نرده‌های افکارم سرریز می‌کنند، بوی خوش عطر دلنوازت اقاقی‌ها را سر مست می‌کند و پیاله جانم از شور و شوق لبریز میشود. دیدگانم در آینه صبح تو را جستجو می‌کنند... هوای زلف توأم عمر می دهد بر باد!... پنجره شهر من به روی تو گشوده می‌شود و کوچه باغ من به یاد روی تو گل میدهد و تنها به نام و یاد توست که شبنم بر گونه‌هایم می‌روید! حضور نامت مثل جوشیدن شعری در جان و بالیدن عطری در گل در صحرای دلم جریان می‌یابد!

طبیب دل بیمار من!... نام ترا از تمام پلنگان کوه‌ها، از تمام درختان، از مرغان خوش‌خوان که صبح بهار نام ترا به جوجه‌های کوچک خود یاد می‌دهند، از نوای خوش رودخانه‌ها، از رقص گندم زارها با باد، از زمین و زمان می‌شنوم!
آن دم که از کرانه دریاچه «چی چست» آخرین پرستوی بهاری غمگنانه کوچ می‌کند، آن لحظه‌ای که درخت بادام از باران بهاری شکوفه می‌دهد، آن لحظه که قطره زلال شبنم بر پیشانی نجیب برگ می‌نشیند با تمام هستیام فریاد می‌کنم... خدا کند که بیایی!...

تو اگر بیایی بهار را تلاوت می‌کنم، تو که بیایی پرواز پرستوهای بهاری را باور می‌کنم، تو که بیایی از عمق وجودم سیراب میشوم وقتی که عطر لبخندت در جان جهان جاری می‌شود! تو که بیایی من گرمای وجودت را از دور می‌شنوم و شهر دل من بیدار می‌شود. تو که بیایی دستانت دیوار مه را از میان بر می‌دارند و من سرزمین آفتاب آباد را که زمانی نامش را از پرستوهای عاشق شنیده بودم، می‌بینم! وقتی که بیایی نگاهت طعنه بر هزار یلدای نیامده می‌زند. وقتی بیایی من راز شکفتن را از لهجه درخت می‌آموزم، در کوچه‌های دوست با عشق دست می‌دهم، هم‌پای رود میروم و در انتظار دشت ندا سر می‌دهم که ... ای عشق همه بهانه از توست من خاموشم این ترانه از توست!

ای سرود خدایی، ای رهاتر از رهایی، ای آشنا با دل‌های محزون...! بیا و آسمان را برایم معنا کن، بیا که جاده ها به انتظار گام‌های توست که دیده بر هم نمی‌گذرند.

تو که رفتی دشت‌ها خشک و خالی شد و صفا از باغ‌های فندق رفت، تو که رفتی درختان همه جامه برکندند و باد برگ‌ها را فنا کرد، تو که رفتی دیو وحشت پرستوها را از سرشاخ‌ها به بانگ « هی هی » پراند و پر پاک پرستوها را شکست!... تو که رفتی باران غم از آسمان دل‌ها جاری شد و بال‌های گنجشک‌ها در اندوه غربت غرق شد! تو که رفتی دیگر نتوانستم پرستوها را بدرقه کنم، نتوانستم تا آن سوی پرچین دل‌ها کوچ کنم، دیگر نتوانستم به پیشواز صنوبرها بروم، تو که رفتی از پنجره گسستم و با کوچه حل شدم تا در شوق سلام تو بشکفم.

بهار من... لحظه‌ها می‌میرند، لحظه‌ها میگذرند، لحظه‌ها بوی فراموشی می‌گیرند، بوی فرسودگی خاطره را می‌گیرند؛ لحظه‌ها را نمی‌توان قاب کرد و روزها را نمی‌توان گردآورد و اندوخت!... تو اگر بیایی من سرود فتح می‌خوانم و تا جنوب‌ترین جنوب با تو می‌آیم، آخر این دفتر خالی به انتظار تصویر تا چند ورق خواهد خورد؟...

بیا تا اشتیاق با تو همدم بودن و هم‌راز گشتن، آغاز سخن و آواز خواندن دگرباره وجود خسته‌ام را شور و غوغایی ببخشد.

بیا تا دگر خاکسترم را بر نسیم صبح آزادی دگرباره سلام روشنی باشد. بیا که ابرهای همه عالم در دلم می‌گریند که
یک نفس با دوست بودن هم‌نفس

آروزی عاشقان این است و بس!

 


برگ ششم

 بکتاشیه در آلبانی

در ابتدا کمی در مورد علویان که در این منطقه و به‌ویژه در کشور آلبانی از جایگاهی درخور برخوردارند, صحبت خواهیم داشت.

مهم‌ترین طریقت علوی موجود در این کشور طریقت بکتاشیه است که اکثریت قریب به اتفاق علویان پیرو این فرقه‌اند. لذا در این مجال نگاهی گذرا به طریقت بکتاشیه خواهیم کرد:

بکتاشیه از طریقت‌های شیعی اثناعشری صوفی است که در آسیای صغیر، شبه‌جزیره‌ی بالکان، عراق و مصر و ...  پیروانی داشته است.

پایه‌گذار این طریقت سید محمود رضوی معروف به حاجی بکتاش ولی (646- 738 هجری‌قمری) از سادات رضوی و از مردم نیشابور بود که مرید شیخ احمد یسوی (562 هجری.قمری) عارف نام‌دار ترک در آسیای میانه و از مشایخ بزرگ صوفیه در قرن هشتم (ه.ق) بوده است.

بنابر مشهور حاج بکتاش از نوادگان امام رضا (علیه‌السلام) بود و به امام صادق (علیه‌السلام) ارادت فراوان داشت. بکتاشیها دارای آداب و رسوم ویژه‌ای هستند که یکی از آنها مراسم عاشوراست. این مراسم نیز در تکایای آلبانی برگزار می‌شود. در این مراسم اشعاری درباره‌ی اهل‌بیت علیهم‌السلام، بهویژه امام حسین (علیه‌السلام)، به فارسی، ترکی و آلبانیایی خوانده می‌شود و  در دهه‌ی اول محرم هر روز مجلس ذکر برگزار می‌گردد.

آن‌ها در دههی اول محرم آب نمی‌نوشند و از خوردن گوشت و مشتقات آن چون تخم‌مرغ،‌ شیر و پنیر، خودداری می‌کنند. در روز عاشورا غذایی شیرین از گندم, کشمش و نشاسته و دارچین به نام «عاشوره» بین مردم توزیع میکنند.

البته در آینده به‌یاری خدا فصلی را به «عاشورا در آلبانی» اختصاص خواهم داد.